سه سال و دوماه طلايي
عشقی دلنشین با نغمه هایی شیرین و زیبا نمایان شد و با نگاه اول بر جانم نشست و دلم را به لرزه واداشت نور ا مید و پر فروغی شد بر جانم . و چه زیبا و پر معنا ، دوست دا شتن و عشق ورزیدن را تفسیر کرد. شبهای تنهایی و سکوت را روشن و پر نور سا خت و پاییز و زمستان را به بهار شاد متصل نمود . حالا که تو را یافتم باید این را بدانی : که تا هستی و هستم کنار من باشی ، جان و ایمانم را در تو و کسی که خالق توست جستجو کردم و خود را یا فتم . با هم و در کنا ر هم او را پرستش می کنیم و او را بخاطر این مو هبت و عشق ستایش می کنیم . شيرين زبونم رادمهرم اگر می توانستی بازتاب خودت ر...
نویسنده :
مامان فرناز
23:49